ازدواج ، چگونه ؟
ازدواج ، چگونه ؟
ازدواج ، چگونه ؟
نويسنده:دكتر غفراني
مرحله اول آماده سازي خود است .خودباوري براي ازدواج ،خودتان را تا نشناسيد همسرتان شناخته نميشود.نبي اكرم (ص)تأكيد فرموده اند كه حتماً با كفو خودتان ازدواج كنيد.(توصيه به حضرت زهرا«س»).براي اينكه كفوتان را بشناسيد بايد بدانيد كه خودتان سمت وسويتان كجاست.تا جهت زندگي شما مشخص نباشد همجهت شما پيدا نميشود.شما تحت تاثير سخنان گويندگاني كه در جامعه هستند دنبال يك هدفي هستيد ،يعني ميخواهيد به يك جايي برسيد .زندگي هدف وانتها ندارد ،زندگي يك طراوت و شور ونشاط پيوسته است.زندگي يعني هر لحظه نوشدن و هر روز نوروز داشتن يعني با حال بودن ولازمه اش فقط جهت دار بودن است ونه هدف دار.
اگر چنين جهتي را در خود پيدا كنيد ،تشخيص همجهت خيلي ساده است . در مرحله اول بايد بدانيد كه مهمترين ويژگي شما براي ازدواج چه بايد باشد .(يا خصوصيت همسر چه باشد)و براي اين بايد خودتان را برايش آماده كنيد.پس براي خودتان يك دوره بگذاريد و آن خصوصيتها را اولاً در خودتان پيدا كنيد،و ثانياً آنها را در خودتان بپرورانيد.آماده شويد براي جدا شدن از پدر و مادر.
يكي از علل طلاق ،وابستگي پسر يا دختر به پدر و مادر است .اصطلاحاً هنوز بچه ننه است.هنوز هر كسي هر چيزي را در گوش او بگويد باور ميكند و مبناي قضاوت خودش قرار ميدهد.دختر بايد بداند كه بعد از ازدواج پدر و مادر ديگر واجب الاطاعه نيستند .پسر بايد بداند كه پدر و مادر بعد از ازدواج واجب الاطاعه نيستند .عزيزند ،محترمند اما اينگونه نيست كه بايد مطيع آنها بود .بايد ياد بگيريد كه سرنوشت خودتان را خودتان بنويسيد .خودتان براي هر قسمت از اين ازدواج برنامه داشته باشيد ،نظر داشته باشيد،البته مشورت با بزرگترها فراموش نشود .
مرحله دوم آماده ساختن والدين است.شايد بسياري از شما خودتان را براي ازدواج آماده ميبينيد اما پدر و مادر شما را آماده نميبينند.هنوز ميگويند شما بچه ايد ،هنوز اطمينان و قبول ندارند كه شما ميتوانيد زندگي بچرخانيد و اداره كنيد.خوب چگونه به آنها اعلام آمادگي كنيم.با زيركي خاصي بايد به پدر و مادر فهماند كه آن ويژگي در من رخ داده است .وقتي ببينند كه اين ويژگي هست به شما اعتماد ميكنند .پس بايد به پدر و مادر نشان داد كه ما ميتوانيم روي پاي خودمان بايستسم و ازدواج ما ،فردا براي شما خفت ،گرفتاري ،آبروريزي و ... نمي آورد.هيچكس در دنيا در ميان مخلوقات براي شما مهربانتر از پدر و مادر نيستند.آنها نظرشان خير است و خوشبختي شما را ميخواهند ،ولي نميدانند شما اماده هستيد يا نه .قطعاً بد شما را نميخواهند .اينجا غرب نيست كه بگوييد ما دو نفري با هم آشنا ميشويم و ميرويم كليسا و بعد ميرويم پي زندگي خودمان .شما به پشتيباني رواني ،روحي و امكانات مادي پدر و مادر خودتان ونيز پدر و مادر طرف مقابل نياز داريد.ميشود با زيركي اين امكانات را آماده كرد و در جهت خودتان از آنها استفاده كنيد.فقط مدتي بايد روي آنها كار كرد و پدر و مادر را پخته كرد.
گفتگوهايتان با پدر و مادر از 1 دقيقه شروع ميشود تا 2 دقيقه و 5 دقيقه و ... از اول شروع نكنيد يك ساعت بنشينيد راجع به ازدواج صحبت كنيد،چون هرچقدر شما خودتان را مشتاقتر نشان بدهيد آنها واكنش بيشتري نشان ميدهند.
فرهنگ ،تجربيات ،و علم پدر و مادر حق شماست. ارث شماست.فقط ثروت پدر و مادر كه ارث شما نيست .اگر اين تجربيات را استخراج نكنيد مجبور ميشويد تمام آنها را از زمان آنها دوباره تجربه كنيد.
شما امكان ندارد لحظات زندگيتان را برگردانيد،هر لحظه را ما فقط يك بار زنده ايم.يك بار فرصت زندگي داريم پس طلب كنيد.پدر و مادر را يك جايي كه نميتوانند از دستتان بگريزند گير بياوريد و ازشان طلب كنيد.تجرباتشان را طلب كنيد .خودتان را هم بايد آنقدر سنگين نشان دهيد كه آنها احساس نكنند كه اين تجربه اي كه ارائه مي كنند هدر ميرود.اصلاً با پدر ومادر بحث نكنيد فقط بشنويد و آنها را در جايي يادداشت كنيد.
مرحله سوم مرحله شناسايي همسر است . مسلماً اولين بحث در اين مرحله اين است كه مهمترين معيارها و ويژگيها و علائم چيست؟توصيه من اين است كه قبل از اينكه بگرديد دنبال مهمترينها ببينيد مهمترين خودش يعني چه؟مهمترين ويژگيها آن است كه اگر آن بهترين بود انتخاب صورت ميگيرد ولو اينكه صفتهاي ديگر موجود نباشد.مهمترين ،آن معيارهايي است كه اگر در شخص نبود و شخص هزار و يك جور كرامت ومعجزه هم داشت انتخاب صورت نگيرد.يعني آنقدر كه اگر اين دو سه صفت نبود و بقيه صغتها به وفور در شخص بود ،انتخاب را انجام ندهيم.آيا در زندگي شما آن مهمترين ميتواند ظاهر باشد يا امكاناتي مثل ماشين و خانه و ... ميتواند مهمترين باشد؟
تا همينجاي صحبت مشخص شد كه اولويت با جهت است.كسي با شما همسر است كه همجهت باشد.كسي كه تعاوني يا ترمينالش با شما يكي نيست ،خوب نميتواند با شما همسفر باشد هر چند بليط در دستش باشد.زيرا جهتش با شما فرق ميكند حال آنكه من جهت آدمها را چگونه بشناسم آن داستاني ديگر است.مهمترينها را كجا ميتوان رفت تحقيق كرد؟بله ،در پرونده هاي طلاق .بعضي از زن و شوهرها هزاران بار دعوا كرده اند ولي جدا نشده اند ،ولي يكدفعه جدا شده اند.
ببينيد عللي كه باعث جدايي است چه چيزهايي است،مسلماً مهمترينها همانهاست.
خوب در مرحله سوم ابتدا بايد معني مهمترين را تشخيص ميداديم و بعد مهمترينها را پيدا ميكرديم.شما بايد طبقه اجتماعيتان را بفهميد،شأنيت اجتماعيتان رابايد تشخيص بدهيد.و همشأن خودتان را بفهميد كه چه كسي ميتواند باشد،چه طيف و طبقه اي ميتواند باشد.يكي از ازدواجهاي به ظاهر موفق ازدواجهاي منافقين است.چرا؟چون با كسي كه كمترين تمايل و رضايت نسبت به نظام دارد ازدواج نميكنند.يعني براي يك منافق ،مهمترين بحث ،مخالفت با نظام است.و در آن شك هم نميكنند ،نميگويند يارو را ميگيريم بعد هم يك ذره روسري اش را ميكشيم بالا،يا اين پسره نمازش را درست ميكنيم ،بعداً مي سازيمش.امكان ندارد كه شما بتوانيد بعد از ازدواج تحولات بنيادين بوجود بياوريد.ممكن است اتفاق بيفتد ولي ازدواج براي اين نيست.ازدواج براي اين نيست كه شما براي هم كلاس آموزشي بگذاريد بلكه براي اين است كه دو تا كه همسو هستنددر اين مسير همديگر را كمك كنند و شريك هم باشند.
مرحله چهارم ،مراحل آشنايي است.نحوه ارتباط است .اينكه چگونه طرف را پيدا كنيم.ما به شما توصيه خواهيم كرد كه يك پرسشنامه اي تهيه كنيد و در آن سوالاتي را تنظيم كنيد و به هر كسي كه به شما موردي را پيشنهاد ميكند ،از او خواهش كنيد كه از طرف مقابل بخواهد تا اين سوالات را جواب دهد.اين پاسخها در يك روز مبادله شوند كه هيچ طرفي جواب طرف مقابل را نديده باشد.خوب وقتي دو طرف پرسشنامه ها و جوابها را خواندند و ديدند كه بهترين توافقات ظاهراً جمع است ،توافق حاصل است.اگر 50-60 درصد توافق را ديدند بعداً از طريق واسطه سوالات بيشتري را از هم مي پرسند.وقتي كه بطور ناشناخته براي هم شناخته شدند و بدون اينكه همديگر را ببينند توافق را پيدا كردند،نوبت ملاقات حضوري و رفت و آمد خانواده ها و مادرها و در انتها پدرها است.معرفهاي ازدواج معمولاً 1- مادر 2- خواهر 3- قوم و خويش ،بستگان 4- همسايه ها ،دوستان و در آخر برادر و نهايتاً پدر و گاهي هم ممكن است خودتان برخورد كرديد و آشنا شديد .توصيه اين است كه هر كدام از اينها معرف بودند اول يك واسطه را پيدا كنيد و سوال و جوابها را مبادله كنيد وقتي مطمئن شديد بعداً ارتباط برقرار شود .اينطوري هم آبرو و حرمتها حفظ ميشود ،هم راحتتر گزينش و تحقيق و شناسايي مي كنيد و منطقي تر بررسي ميكنيد و در ضمن هزينه اي نداشته و ناراحتيها و تنشهاي خانوادگي را را ايجاد نميكند.
پس همت كنيد و بپذيريد كه حتماً سوالاتي را خودتان استخراج كنيد و طرح كنيد.سوال هم بايد طوري باشد كه نتواند به ما دروغ بگويد.بايد طوري طرح شود كه هر طور جواب داد ،ما جواب خودمان را پيدا كنيم و آن بهترين پيدا كنيم كه دارد يا نه ؟
ازدواج به اين شكل خيلي سالم و زنده خواهد بود .يعني شما تحت تاثير مسائل جنبي و فرعي و احساسي نميتوانيد قرار گيريد با اين روش شما ميتوانيد زنده ترين و شادابترين زندگي را پايه گذاري كنيد .فقط بايد جرأت داشته باشيد هوس را كنار بگذاريد.و چشم را كنار بگذاريد و با عقل زندگي كنيد.
در مرحله چهارم كه مرحله مراسمات است ،مرحله اولش مرحله خواستگاري است.به هر حال براي شما بايد مشخص شود كه در مراسم خواستگاري چه حرفهايي ردوبدل مي شود.توصيه براي ارتباط بين خواستگاري و عقد اين اسن كه هيچگونه تماس تلفني تحت هيچ عنواني نبايد برقرار شود و فقط ارتباط از طريق مكاتبه باشد.در مكاتبه ميتوانيد منطقي ترين حرف را بدرستي مطرح كنيد . در مكاتبات پيشنهاد ميكنم كه هيچگونه كلمات عاطفي مبادله نشود .مكاتبه حالت تحقيقي دارد ،هنوز ميخواهيم همديگر را بشناسيم ،هنوز خيلي مطمئن نيستيم ،هنوز مي خواهيم ببينيم كه آن توافقات و سازگاريهاي اوليه را ميتوانيم داشته باشيم يا نه .
مراسم بعدي مراسم عقد است .كه معمولاً خانواده دختر برگزار مي كنند .بايد بدانيد كه در عقد چه كسي خطبه را ميخواند و چه كسي بله را مي گويد.طبق توصيه شرع مقدس اسلام،مراجعه با مرد است ولي انتخاب با زن است و پيشنهاد با زن است و پذيرش با مرد است.در روايات توصيه شده است كه خطبه را خود عروس و داماد بخوانند .5 كلمه زن ميگويد و 3 كلمه هم مرد.آن بله اي كه دخترها مي گويند بله وكالت ميباشد نه بله ازدواج. ميشود در شب عقد دختر بخواند و پسر جواب دهد ،حال به همديگر محرم ميشوند.بعد از مراسم عقد مكاتبات حالت عاطفي پيدا مكند و بعد هم مراسم ازدواج كه است كه هزينه آن بعهده داماد است . بعد هم آغاز زندگي.آيا فكر كرده ايد در شروع ازدواج كه ديگر جدي است چه حرفي داريد تا به همديگر بگوييد ،اين يكي از مراحل مهم ازدواج است.
در قرآن آيه اي است ”و من كل شيء خلقنا زوجين“ ،يعني همه چيز را زوج آفريديم و تنها كسي كه اجازه دارد فرد و فريد و احد و واحد باشد تنها خداست.ساير موجودات شرط حياتشان ازدواج است.و هر گونه تعادل و تكامل و تعالي هر موجودي به ازدواجش بستگي دارد.از اين سه مهمتر حيات هر وجودي به ازدواج بستگي دارد.اصلاً مهمترين مساله هستي ازدواج است.اصلاً حرف حساب آفرينش عشق است و ازدواج و پيوند.همان روز اولي كه ”من نفس واحده “من و شما را آفريدند اولين حرفي كه در گوش ما گفتند ازدواج بود .بهشت نخستين بحث ازدواج بود و بهشت قرب الهي هم تنها نهادي كه در آن است خانواده است.
در بهشت قرب الهي فقط لژ خانوادگي است ،مجردها را راه نميدهند ”فيها ازواج مطهره“ امروز خدمت شما بگويم :ازدواج نميتوانيد نكنيد. ”و من كل شيء خلقنا زوجين“يعني همه چيز را زوج آفريديم،يعني واحد انسان يك زن و يك مرد است.محال است شما ازدواج نكنيد.والا نميتوانيد يك دقيقه زنده باشيد.آنگاه كه احساس تنهايي ميكنيد نبايد ازدواج كنيد،آنگاه كه احساس فرديت ميكنيد بايد ازدواج كنيد.يكي از علل اساسي طلاقها اين است كه زن و مرد با هم يك چيز نميشوند بلكه سازگار شده اند،قلبشان 2 تا است.
زنده است كسي كه تعادل داشته باشد و تعادل هم كسي دارد كه زوج باشد.
اگر چنين جهتي را در خود پيدا كنيد ،تشخيص همجهت خيلي ساده است . در مرحله اول بايد بدانيد كه مهمترين ويژگي شما براي ازدواج چه بايد باشد .(يا خصوصيت همسر چه باشد)و براي اين بايد خودتان را برايش آماده كنيد.پس براي خودتان يك دوره بگذاريد و آن خصوصيتها را اولاً در خودتان پيدا كنيد،و ثانياً آنها را در خودتان بپرورانيد.آماده شويد براي جدا شدن از پدر و مادر.
يكي از علل طلاق ،وابستگي پسر يا دختر به پدر و مادر است .اصطلاحاً هنوز بچه ننه است.هنوز هر كسي هر چيزي را در گوش او بگويد باور ميكند و مبناي قضاوت خودش قرار ميدهد.دختر بايد بداند كه بعد از ازدواج پدر و مادر ديگر واجب الاطاعه نيستند .پسر بايد بداند كه پدر و مادر بعد از ازدواج واجب الاطاعه نيستند .عزيزند ،محترمند اما اينگونه نيست كه بايد مطيع آنها بود .بايد ياد بگيريد كه سرنوشت خودتان را خودتان بنويسيد .خودتان براي هر قسمت از اين ازدواج برنامه داشته باشيد ،نظر داشته باشيد،البته مشورت با بزرگترها فراموش نشود .
مرحله دوم آماده ساختن والدين است.شايد بسياري از شما خودتان را براي ازدواج آماده ميبينيد اما پدر و مادر شما را آماده نميبينند.هنوز ميگويند شما بچه ايد ،هنوز اطمينان و قبول ندارند كه شما ميتوانيد زندگي بچرخانيد و اداره كنيد.خوب چگونه به آنها اعلام آمادگي كنيم.با زيركي خاصي بايد به پدر و مادر فهماند كه آن ويژگي در من رخ داده است .وقتي ببينند كه اين ويژگي هست به شما اعتماد ميكنند .پس بايد به پدر و مادر نشان داد كه ما ميتوانيم روي پاي خودمان بايستسم و ازدواج ما ،فردا براي شما خفت ،گرفتاري ،آبروريزي و ... نمي آورد.هيچكس در دنيا در ميان مخلوقات براي شما مهربانتر از پدر و مادر نيستند.آنها نظرشان خير است و خوشبختي شما را ميخواهند ،ولي نميدانند شما اماده هستيد يا نه .قطعاً بد شما را نميخواهند .اينجا غرب نيست كه بگوييد ما دو نفري با هم آشنا ميشويم و ميرويم كليسا و بعد ميرويم پي زندگي خودمان .شما به پشتيباني رواني ،روحي و امكانات مادي پدر و مادر خودتان ونيز پدر و مادر طرف مقابل نياز داريد.ميشود با زيركي اين امكانات را آماده كرد و در جهت خودتان از آنها استفاده كنيد.فقط مدتي بايد روي آنها كار كرد و پدر و مادر را پخته كرد.
گفتگوهايتان با پدر و مادر از 1 دقيقه شروع ميشود تا 2 دقيقه و 5 دقيقه و ... از اول شروع نكنيد يك ساعت بنشينيد راجع به ازدواج صحبت كنيد،چون هرچقدر شما خودتان را مشتاقتر نشان بدهيد آنها واكنش بيشتري نشان ميدهند.
فرهنگ ،تجربيات ،و علم پدر و مادر حق شماست. ارث شماست.فقط ثروت پدر و مادر كه ارث شما نيست .اگر اين تجربيات را استخراج نكنيد مجبور ميشويد تمام آنها را از زمان آنها دوباره تجربه كنيد.
شما امكان ندارد لحظات زندگيتان را برگردانيد،هر لحظه را ما فقط يك بار زنده ايم.يك بار فرصت زندگي داريم پس طلب كنيد.پدر و مادر را يك جايي كه نميتوانند از دستتان بگريزند گير بياوريد و ازشان طلب كنيد.تجرباتشان را طلب كنيد .خودتان را هم بايد آنقدر سنگين نشان دهيد كه آنها احساس نكنند كه اين تجربه اي كه ارائه مي كنند هدر ميرود.اصلاً با پدر ومادر بحث نكنيد فقط بشنويد و آنها را در جايي يادداشت كنيد.
مرحله سوم مرحله شناسايي همسر است . مسلماً اولين بحث در اين مرحله اين است كه مهمترين معيارها و ويژگيها و علائم چيست؟توصيه من اين است كه قبل از اينكه بگرديد دنبال مهمترينها ببينيد مهمترين خودش يعني چه؟مهمترين ويژگيها آن است كه اگر آن بهترين بود انتخاب صورت ميگيرد ولو اينكه صفتهاي ديگر موجود نباشد.مهمترين ،آن معيارهايي است كه اگر در شخص نبود و شخص هزار و يك جور كرامت ومعجزه هم داشت انتخاب صورت نگيرد.يعني آنقدر كه اگر اين دو سه صفت نبود و بقيه صغتها به وفور در شخص بود ،انتخاب را انجام ندهيم.آيا در زندگي شما آن مهمترين ميتواند ظاهر باشد يا امكاناتي مثل ماشين و خانه و ... ميتواند مهمترين باشد؟
تا همينجاي صحبت مشخص شد كه اولويت با جهت است.كسي با شما همسر است كه همجهت باشد.كسي كه تعاوني يا ترمينالش با شما يكي نيست ،خوب نميتواند با شما همسفر باشد هر چند بليط در دستش باشد.زيرا جهتش با شما فرق ميكند حال آنكه من جهت آدمها را چگونه بشناسم آن داستاني ديگر است.مهمترينها را كجا ميتوان رفت تحقيق كرد؟بله ،در پرونده هاي طلاق .بعضي از زن و شوهرها هزاران بار دعوا كرده اند ولي جدا نشده اند ،ولي يكدفعه جدا شده اند.
ببينيد عللي كه باعث جدايي است چه چيزهايي است،مسلماً مهمترينها همانهاست.
خوب در مرحله سوم ابتدا بايد معني مهمترين را تشخيص ميداديم و بعد مهمترينها را پيدا ميكرديم.شما بايد طبقه اجتماعيتان را بفهميد،شأنيت اجتماعيتان رابايد تشخيص بدهيد.و همشأن خودتان را بفهميد كه چه كسي ميتواند باشد،چه طيف و طبقه اي ميتواند باشد.يكي از ازدواجهاي به ظاهر موفق ازدواجهاي منافقين است.چرا؟چون با كسي كه كمترين تمايل و رضايت نسبت به نظام دارد ازدواج نميكنند.يعني براي يك منافق ،مهمترين بحث ،مخالفت با نظام است.و در آن شك هم نميكنند ،نميگويند يارو را ميگيريم بعد هم يك ذره روسري اش را ميكشيم بالا،يا اين پسره نمازش را درست ميكنيم ،بعداً مي سازيمش.امكان ندارد كه شما بتوانيد بعد از ازدواج تحولات بنيادين بوجود بياوريد.ممكن است اتفاق بيفتد ولي ازدواج براي اين نيست.ازدواج براي اين نيست كه شما براي هم كلاس آموزشي بگذاريد بلكه براي اين است كه دو تا كه همسو هستنددر اين مسير همديگر را كمك كنند و شريك هم باشند.
مرحله چهارم ،مراحل آشنايي است.نحوه ارتباط است .اينكه چگونه طرف را پيدا كنيم.ما به شما توصيه خواهيم كرد كه يك پرسشنامه اي تهيه كنيد و در آن سوالاتي را تنظيم كنيد و به هر كسي كه به شما موردي را پيشنهاد ميكند ،از او خواهش كنيد كه از طرف مقابل بخواهد تا اين سوالات را جواب دهد.اين پاسخها در يك روز مبادله شوند كه هيچ طرفي جواب طرف مقابل را نديده باشد.خوب وقتي دو طرف پرسشنامه ها و جوابها را خواندند و ديدند كه بهترين توافقات ظاهراً جمع است ،توافق حاصل است.اگر 50-60 درصد توافق را ديدند بعداً از طريق واسطه سوالات بيشتري را از هم مي پرسند.وقتي كه بطور ناشناخته براي هم شناخته شدند و بدون اينكه همديگر را ببينند توافق را پيدا كردند،نوبت ملاقات حضوري و رفت و آمد خانواده ها و مادرها و در انتها پدرها است.معرفهاي ازدواج معمولاً 1- مادر 2- خواهر 3- قوم و خويش ،بستگان 4- همسايه ها ،دوستان و در آخر برادر و نهايتاً پدر و گاهي هم ممكن است خودتان برخورد كرديد و آشنا شديد .توصيه اين است كه هر كدام از اينها معرف بودند اول يك واسطه را پيدا كنيد و سوال و جوابها را مبادله كنيد وقتي مطمئن شديد بعداً ارتباط برقرار شود .اينطوري هم آبرو و حرمتها حفظ ميشود ،هم راحتتر گزينش و تحقيق و شناسايي مي كنيد و منطقي تر بررسي ميكنيد و در ضمن هزينه اي نداشته و ناراحتيها و تنشهاي خانوادگي را را ايجاد نميكند.
پس همت كنيد و بپذيريد كه حتماً سوالاتي را خودتان استخراج كنيد و طرح كنيد.سوال هم بايد طوري باشد كه نتواند به ما دروغ بگويد.بايد طوري طرح شود كه هر طور جواب داد ،ما جواب خودمان را پيدا كنيم و آن بهترين پيدا كنيم كه دارد يا نه ؟
ازدواج به اين شكل خيلي سالم و زنده خواهد بود .يعني شما تحت تاثير مسائل جنبي و فرعي و احساسي نميتوانيد قرار گيريد با اين روش شما ميتوانيد زنده ترين و شادابترين زندگي را پايه گذاري كنيد .فقط بايد جرأت داشته باشيد هوس را كنار بگذاريد.و چشم را كنار بگذاريد و با عقل زندگي كنيد.
در مرحله چهارم كه مرحله مراسمات است ،مرحله اولش مرحله خواستگاري است.به هر حال براي شما بايد مشخص شود كه در مراسم خواستگاري چه حرفهايي ردوبدل مي شود.توصيه براي ارتباط بين خواستگاري و عقد اين اسن كه هيچگونه تماس تلفني تحت هيچ عنواني نبايد برقرار شود و فقط ارتباط از طريق مكاتبه باشد.در مكاتبه ميتوانيد منطقي ترين حرف را بدرستي مطرح كنيد . در مكاتبات پيشنهاد ميكنم كه هيچگونه كلمات عاطفي مبادله نشود .مكاتبه حالت تحقيقي دارد ،هنوز ميخواهيم همديگر را بشناسيم ،هنوز خيلي مطمئن نيستيم ،هنوز مي خواهيم ببينيم كه آن توافقات و سازگاريهاي اوليه را ميتوانيم داشته باشيم يا نه .
مراسم بعدي مراسم عقد است .كه معمولاً خانواده دختر برگزار مي كنند .بايد بدانيد كه در عقد چه كسي خطبه را ميخواند و چه كسي بله را مي گويد.طبق توصيه شرع مقدس اسلام،مراجعه با مرد است ولي انتخاب با زن است و پيشنهاد با زن است و پذيرش با مرد است.در روايات توصيه شده است كه خطبه را خود عروس و داماد بخوانند .5 كلمه زن ميگويد و 3 كلمه هم مرد.آن بله اي كه دخترها مي گويند بله وكالت ميباشد نه بله ازدواج. ميشود در شب عقد دختر بخواند و پسر جواب دهد ،حال به همديگر محرم ميشوند.بعد از مراسم عقد مكاتبات حالت عاطفي پيدا مكند و بعد هم مراسم ازدواج كه است كه هزينه آن بعهده داماد است . بعد هم آغاز زندگي.آيا فكر كرده ايد در شروع ازدواج كه ديگر جدي است چه حرفي داريد تا به همديگر بگوييد ،اين يكي از مراحل مهم ازدواج است.
در قرآن آيه اي است ”و من كل شيء خلقنا زوجين“ ،يعني همه چيز را زوج آفريديم و تنها كسي كه اجازه دارد فرد و فريد و احد و واحد باشد تنها خداست.ساير موجودات شرط حياتشان ازدواج است.و هر گونه تعادل و تكامل و تعالي هر موجودي به ازدواجش بستگي دارد.از اين سه مهمتر حيات هر وجودي به ازدواج بستگي دارد.اصلاً مهمترين مساله هستي ازدواج است.اصلاً حرف حساب آفرينش عشق است و ازدواج و پيوند.همان روز اولي كه ”من نفس واحده “من و شما را آفريدند اولين حرفي كه در گوش ما گفتند ازدواج بود .بهشت نخستين بحث ازدواج بود و بهشت قرب الهي هم تنها نهادي كه در آن است خانواده است.
در بهشت قرب الهي فقط لژ خانوادگي است ،مجردها را راه نميدهند ”فيها ازواج مطهره“ امروز خدمت شما بگويم :ازدواج نميتوانيد نكنيد. ”و من كل شيء خلقنا زوجين“يعني همه چيز را زوج آفريديم،يعني واحد انسان يك زن و يك مرد است.محال است شما ازدواج نكنيد.والا نميتوانيد يك دقيقه زنده باشيد.آنگاه كه احساس تنهايي ميكنيد نبايد ازدواج كنيد،آنگاه كه احساس فرديت ميكنيد بايد ازدواج كنيد.يكي از علل اساسي طلاقها اين است كه زن و مرد با هم يك چيز نميشوند بلكه سازگار شده اند،قلبشان 2 تا است.
زنده است كسي كه تعادل داشته باشد و تعادل هم كسي دارد كه زوج باشد.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}